گذر عمر...

امروز چهارم شهریور ۱۴۰۱ ... جمعه است .خیلی حس غم‌انگیزی داره این غروب جمعه ...یادش بخیر سالها قبل اینجا محل نوشتن بود .‌‌‌یه زمانی فضای مجازی وجود نداشت و همه حال و هوای خوب ما در این وبلاگ ها به اشتراک گذاشته میشد ....دنیای عجیبی شده است . امروز پس از سالها ، چه دردها و رنج‌ها متحمل شدیم . خیلی سخت گذشت .چندین عزیز از دست دادم.تلخ گذشت .‌‌‌خیی تلخ .دلم‌خواست پس از سالها یکم اینجا بنویسم . دوستان قدیمی عزیزم هرجا هستین شاد باشین.‌ گذر عمر......ادامه مطلب

 

امروز خیلی بی حالم،دیگه کم کم دارم اذیت میشم.سرماخوردگی هم مزید بر علت شده و به بیحالی ماه رمضون من رنگ بیشتری داده.

متاسفانه همش دارم روزشماری میکنم تا زودتر عیدفطر بیاد،چون واقعا هوای گرم  و کار کردن دو شیفت ، تحمل روزه گرفتن رو داره ازم میگیره.....

سالهای قبل ربنای شجریان واقعا زیبایی خاصی به لحظات افطار می داد.....قبول دارید؟؟؟؟؟؟

                                                 التماس دعا

گذر عمر......

  امروز جمعه است و روز آشپزی.../ سر به سر گذاشتن خواهر زاده هام تمومی نداره؛بقول خودشون جمعه ها برا اطرافیای من بدترین روزه،چون باید دستپخت منو تحمل کنن.شیطنت ها و حرفاشون بیشتر جنبه شوخی داره.برای من گذر عمر......ادامه مطلب

 

این روزها گرد و خاک های خطه جنوب به وبلاگ هایمان نیز رسیده است...

حتی دل و دماغ پاک کردن غبار و خاک زمان را از روی دل نوشته هایمان نداریم...

دنیای عجیبی شده است،آنقدر گرفتاری و مشغله و دغدغه داریم که حتی ...

 

گذر عمر......

دلم برای تمام خاطراتم تنگ شده است..خاطراتی که از تو سرشارند.

عجب بساطی دارد این عشق؛هیچ گاه جمع نمی شود.خرده شیشه هایش هم ته ته دلمان احساس می شود،نیشترهایش عصرهای جمعه بدجوری دلم را قلقلک می دهد...وای خدایا چگونه برمیگردند روزگاری که به آن عشق می ورزیدم؛ای کاش زمان را همان جا متوقف می کردم.عجب دردی دارد این دلتنگی برای خاطراتم...امروز تنها لذتم فقط همان خاطراتند و بس...زندگی چقدر یکنواخت می گذرد.....

گذر عمر......

سلامی دوباره به همه دوستانم...عزیزانی که در این همه روز و ماه که از نبودم گذشت به یادم بودند،برایم نوشتند و جویای احوال بودند....دستان پرمهر همه را می فشارم.....دلم برای همه شما تنگ شده به اندازه تمام ثانیه های نبودنم..

امیدوارم این آمدنم همراه با همراهی قشنگتان باشد...

گذر عمر......

 امروز دلم هوایی شد که بیام وبلاگمو یه تکونی بدم.برگشتم به مطالب سالهای اول..خوندن مطالب حس قشنگی بهم داد...خسته ام از کار کردن.دوس دارم خودم باشم و تنهایی و تفریح ...همیشه دویدن برای پول و امکانات و رفاه ، زمان را از آدم می گیرد.فرصت خوش بودن ها و سفر و تفریح را از آدمی سلب می کند....و من امروز چقدر احساس خستگی می کنم از این وضعیت ناهمواری که روزگار گذر عمر......ادامه مطلب

سلام دوستای گلم

اینجا کلی خاطره داشتم....

وای که چقدر دلتنگ روزهایی هستم که گذشت...

تلخ و شیرین و پرخاطره...

امروز دیگه بزرگ شدم و صد حیف که ابزارهای نوین ارتباطی این خانه محقر نوشتاری ام را کمرنگ کرد...

دلم خواست بنویسم دوباره و دوباره.....

شاد باشید...میام 

گذر عمر......